تست هوش هیجانی EQ Test

هوش هیجانی به معنی «توانایی درک و مدیریت کردن و فهمیدن علت وقوع یک رفتار و هیجان» است. در واقع وقتی شما بتوانید انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کنید و از اطلاعات به دست آمده برای تقویت رابطه خود استفاده کنید، شما دارای هوش هیجانی بالایی هستید. این تعریفی که بیان کردیم از روانشناس مطرحی به نام «ادوارد ثورندایک» بود. او متعقد بود که هوش هیجانی بسیار مهمتر ضریب هوشی یا همانIQ است. دلیل این استدلال این بود که دانشآموزانی که عملکرد بسیار خوبی در دوران تحصیل خود داشتند، صرفا با داشتن IQ به این موفقیت نرسیدند، بلکه وجود هوش هیجانی باعث شده بود که آنها عملکرد بهتری داشته باشند.
اگر بخواییم به زبان سادهتری هوش هیجانی و اهمیت آن را توضیح دهیم، باید به این نکته توجه کنیم که بسیاری از روابط انسانی، به دلیل ضعیف بودن و یا عدم تقویت هوش هیجانی، رو به سردی رفتند و یا حتی از بین رفتند! اگر به تعریف دانیل گلمن توجه کنیم متوجه میشویم که چرا داشتن و تقویت هوش هیجانی یا عاطفی مهم است. گلمن معتقد بود که «هوش هیجانی یعنی داشتن تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار و نظم درونی داشتن، کنترل سرخوردگیها و عدم سرزنش خود به هنگام شکست، مدیریت هیجان و غلبه بر استرس و همچنین توانایی همدلی مناسب با خود و دیگران».
تستهای هوش هیجانی
یکی از تستهایی که برای سنجش میزان هوش هیجانی به کار میرود، استفاده از ابعاد چهارگانه مدل سالووی و مایر هست. از نظر این دو روانشناس، هوش هیجانی برآیندی از چهارشاخه است:
خواندن هیجانات انسانها، درک هیجانها، نمایش و ابراز هیجانها و مدیریت هیجانها.
در واقع در این تست که به صورت مصاحبه از مراجع دریافت میشود، تاکید اصلی روی توانایی فرد در این چهار حوزه است. هرچقدر یک فرد بتواند بیشتر هیجانهای خودش را بشناسد، آنها در موقعیتهای مختلف تشخیص و نامگذاری کند، از هوش هیجانی بالاتری برخوردار است.
هر کلمهای در روانشناسی دارای مولفههای مهمی است که برای فهم بهتر آن کلمه به کار میرود. کلمه «هوش هیجانی» در تست هوش هیجانی شرینگ، دارای 5 مولفه است.
- خودآگاهی: مورد اول یعنی خودآگاهی که جزو یکی از مهمترین مولفهها در روان انسان است، به این معنی است که بتوانیم به نقاط ضعف و قوت خودمان آگاه باشیم. اثراتی که رفتار ما روی دیگران دارد، چه مسائلی ما را خشمگین میکند؟ از چه مسائلی غمگین یا شاد میشویم؟ در چه فضاهای فکریای حال بهتری داریم و در چه زمانهایی عملکرد ما بهتر است؟ آگاهی از خویشتن به همه ما این فرصت را میدهد تا عملکرد بهتری در زمینه ارتباط با خود و ارتباط با دیگران داشته باشیم.
- خودتنظیمی: هیجان بخش جدا نشدنی از زندگی ما انسانهاست. اما اگر نتوانیم هیجانهای منفی و یا حتی مثبت را به خوبی تنظیم و مدیریت کنیم، قطعاً در روابط با دیگران، تصمیمگیری و حل مسأله دچار مشکل خواهیم شد.بنابراین یکی دیگر از مولفههای مهم هوش هیجانی، خودتنظیمی هیجانی است.
- انگیزش: برای رسیدن به اهداف و ارزشهایی که برای خودتان در نظر میگیرید، یکی از مهمترین نیازهای شما، انگیزش به سمت آن اهداف است. وقتی شما ارزشهای خودتان را کشف میکنید و براساس آنها حرکت میکنید، حال بهتری را تجربه میکنید. برای بسیاری از افراد، شکست خوردن در مسیر رسیدن به یک ارزش، باعث میشود ناامید شوند. اگر انگیزش شما مدیریت شده باشد، با هر شکستی، از هم نمیپاشید و میتوانید احساس خودتان را و غم این شکست را درک کنید و مجدداً شروع به حرکت کنید.
- همدلی: دیدن دنیا از زاویه دید دیگران و رنجی که کشیدهاند شما را شخص همدلی میسازد. یکی از مهمترین تواناییهایی که هرشخصی بهتر است از آن برخوردار باشد، همدلی است. این توانایی شما را قادر میسازد تا بتوانید ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنید. اگر شخصی نیاز به همدلی شما دارد، شما با داشتن این توانایی میتوانید، او را درک کنید و به جای ارائه راهحل و یا نصیحت کردن، صرفاً شنونده دقیقی برای حرفهای او باشید.
- مهارت اجتماعی: این مولفه میتواند بسیار گسترده باشد. از آنجایی که انسان یک فرد اجتماعی است، بنابراین داشتن هرمهارتی در حیطه اجتماعی میتواند باعث شود که ارتباط بهتری با دیگران برقرار کند و نیازهایش را رفع کند. بنابراین مولفه پنجم در تشریح هوش هیجانی، مهارت اجتماعی است.
تست سومی که برای سنجش هوش هیجانی به کار میرود، تست هوش هیجانی بار-آن است. این تست دارای 90 سوال است که 15 مولفه هوش هیجانی را میسنجد. این مولفهها شامل:
- خودآگاهی هیجانی
- همدلی
- انعطافپذیری
- 4. روابط بین فردی
- ابراز وجود
- کنترل تکانش
- مسئولیت پذیری اجتماعی
- خودشکوفایی
- استقلال
- واقعیت سنجی
- حل مساله
- خوشبینی
- شادکامی
- احترام به خود
- تحمل فشار روانی
این مولفههای مهم به ما یادآوری میکند که انسان، چند بعدی است و باید در همه این ابعاد رشد داشته باشد.
شخصی که بتواند هوش هیجانی خود را تقویت کند، در ابعادی مانند: بعد درون فردی، بین فردی، انطباق پذیر، هوش و مدیریت هیجان و خلق عمومی رشد میکند.
از کجا بفهمیم هوش هیجانی ما چه اندازه است؟
فرض کنید دوست شما بسیار غمگین است. شما او را میبینید و متوجه میشوید به دلیل یک اتفاق تلخ، او غمگین شده است. در این فرآیند شما از هوش هیجانی یا عاطفیتان برای درک کردن شرایط دوستتان استفاده کردید. شما هیجانات او را تشخیص دادید و تلاش کردید که با مدیریت هیجانات خودتان، به او کمک کنید تا از غم خودش صحبت کند و حالش بهبود پیدا کند.
در درمان کودک اولین مسالهای که مشاور به آن توجه ویژهای دارد، توانایی کودک در توصیف و نامگذاری روی احساساتش است. بنابراین این تمرین را با خودتان داشته باشید و در لحظاتی که احساسات مبهمی دارید، از خود بپرسید که دقیقا در این لحظه چه حسی دارم؟ دلیل این حس چیست؟ برای حال خودم چه کاری میتوانم انجام دهم تا این احساس درک شود و حال بهتری پیدا کنم؟ این تمرین به افزایش هوش هیجانی شما کمک خواهد کرد.