مشاوره و زوجدرمانی خیانت

در ابتدای مقاله این نکته را در نظر داشته باشید که وقتی خیانت اتفاق میافتد، یک بحران بزرگ زوجین را درگیر کرده است. مخصوصاً اگر به صورت ناگهانی فرد آسیب دیده متوجه خیانت شده باشد، مسلماً هیجان بالایی خواهد داشت. گاهی نیز از زمان خیانت زمان زیادی گذشته است، اما همچنان احساسات فرد آسیب دیده، بالاست. نکته مهم این است که در خیانت، بُعد هیجان نقش پررنگی دارد. پس در مرحله اول پس از مراجعه به درمانگر خیانت، همدلی کردن و پائین آوردن و مدیریت هیجانها، نقش اساسی دارد. دلیل اینکه مشاورخیانت تلاش میکند تا هیجان شما را پایین بیاورد، این است که به صورت منطقی، زمانی که هیجان بسیار بالا باشد، شناخت و منطق در سطح پایینی قرار میگیرد. برای مثال وقتی یک تصادف اتفاق میافتد، ابتدا اقدامات اولیه برای حفظ جان افراد انجام میشود، سپس به مسائل حقوقی و بیمه رسیدگی میشود. پس مشاور با درک اینکه یک بحران بزرگ اتفاق افتاده است، تلاش میکند تا با همدلی بیشتر، هیجانات داخل جلسه را مدیریت کند.
خیانت یک اتفاق ناگهانی نیست. یکدفعه اتفاق نمیافتد و یکدفعه شدت نمیگیرد. بلکه روشی برای مقابله با مشکلاتی است که افراد نمیتوانند آن را مدیریت کنند. بسیاری از افرادی که خیانت میکنند، حتی گاهی به این اتفاق آگاه نیستند و یک راهحل بسیار بد را برای رفع مشکلات و فرار از آن، انتخاب کردند. در روند زوجدرمانی خیانت، مشاور به دنبال پیدا کردن مقصر نیست، بلکه به این مساله آگاه است که این رابطه بیمار شده است و نیاز به رسیدگی دارد.
تعریف خیانت
تعریفی که از خیانت، نزد روانشناسی علمی، پذیرفته شده است، این است:
«احساس، افکار و رفتارهایی که قاعدتاً باید با همسر انجام شود، اگر به شخص دیگری و به صورت پنهانی انجام شود، مصداق خیانت است؛ همچنین اگر همسر شما متوجه این احساسات، افکار و رفتارها شود و واکنشهای روانی خاصی(مثل اضطراب، افسردگی،وسواس، خشم شدید، خودکشی و…. را نشان دهد، خیانت انجام شده است».
در بسیاری از موارد، زوجین تعاریف متفاوتی از خیانت دارند که بهترین راهحل این است که بدانند همسرشان چه چیزهایی را مصداق خیانت میداند. برای مثال در برخی از فرهنگها، صحبت کردن با یک فرد غریبه میتواند مصداق خیانت باشد. به همین دلیل یکی از جنبههای مهم که در مشاوره پیش از ازدواج به آن پرداخته میشود، داشتن تعریف مشخصی از کلمات است که آیا طرف مقابل نیز مثل شما راجع به این کلمات فکر میکند یا خیر؟ داشتن تعریف مشترک گام مهمی در راستای صمیمیت و اعتماد بین زوجین خواهد بود.
گاهی در یک رابطه با شخص سوم، تمامی ابعاد رابطه مخفی است، گاهی نیز بخشی از آن پنهان از همسر اتفاق میافتد. در هر صورت و هرجایی که سانسوری در روابط ما با غیر از همسر، وجود داشته باشد، خیانت اتفاق افتاده است. به این نکته هم توجه داشته باشید که خیانت در صورتی معنا پیدا میکند، که سندی قانونی به اسم عقد انجام شده باشد، بنابراین در روابط دوستانه، ما عنوان خیانت را به کار نمیبریم، بلکه به آن شکست عاطفی گفته میشود.
اقدامات مشاور خیانت در جلسه درمان چیست؟
در صورتی که هر دو زوج با هم نزد مشاور و درمانگر خیانت آمده باشند، در قدم اول، مشاور قطعاً به آنها اعلام خواهد کرد که درمان خیانت و وضعیتی که زوجین در آن قرار میگیرند، آسان نخواهد بود. به مثال زیر توجه کنید:
«فرض کنید گلدان قدیمی و زیبایی دارید که بسیار برای شما باارزش است. این گلدان میشکند و شما بسیار غمگین میشوید. افراد در این زمان واکنشهای مختلفی دارند، عدهای میگویند که چه حیف، این گلدان باید دور ریخته شود، عدهای دیگر میگویند باید با چسب مخصوص آن را بچسبانیم ولی مثل روز اول نمیشود و… خیانت هم مثل شکستن این گلدان است، اعتمادی که شکسته شده است و نیاز به ترمیم دارد. اگر نزد مشاور آمدید، نشان میدهد که میخواهید یا این گلدان را ترمیم کنید و یا با آسیب کمتری آن را کنار بگذارید. بنابراین نیاز به زمان دارید. مشاور به شما کمک میکند تا اگر خواستید گلدان شکسته را ترمیم کنید، در کنار شما باشد. قطعاً زمانی که مشغول گردگیری هستید، چشمتان به گلدان شکسته میخورد و رنج میبرید، اما با گذشت زمان و درمان درست، این رنج کمتر خواهد شد».
در قدم بعدی، مشاور باید از نحوه آشنایی شما و ازدواجتان باخبر شود، در واقع مصاحبهای انجام میدهد تا بداند قدمت این ازدواج به کجا میرسد. ممکن است شما آنچنان هیجان بالایی را تجربه کنید که فقط بخواهید درباره اتفاق تلخی که افتاده است، صحبت کنید؛ حق دارید، مشاور جلوی شما را نمیگیرد، اما در نظر داشته باشید برای کمک حرفهای، نیاز است که او شما را بیشتر بشناسد. گاهی فرد آسیبدیده از خیانت، در جلسه اصلاً همکاری ندارد، چون حس میکند که به حق و حریمش تجاوز شده است. بنابراین در این بخش، نیاز است که همدلی بیشتری دریافت کنید.
در قدم سوم، مشاور حتماً از شما خواهد پرسید که تاکنون چه کسانی از موضوع خیانت باخبر شدند؟ چرا که قوانینی در این بخش وجود دارد. برای مثال بهتر است هیچکسی از ماجرا باخبر نشود، بخصوص اگر زوجین دارای فرزند باشند. زوجین علاوه بر نقش همسر بودن، نقشهای دیگری مانند دختر/ پسر یک خانواده بودن، پدر و مادر بودن و.. را برعهده دارند. قرار نیست با خراب شدن یکی از این نقشها، سایر نقشها نیز زیرسوال برود.
در قدم چهارم، به چگونگی اطلاع از خیانت پرداخته میشود. مهم است که مشاور بداند شما از چه طریقی متوجه خیانت شدید؟ آیا واقعاً خیانتی رخ داده است؟ یا صرفاً این شک شما بوده است؟ بخصوص در جلساتی که مراجع به صورت فردی مراجعه میکند و ادعا میکند همسرش خیانت کرده است.
در قدم بعدی، هدف زوجین از مراجعه به زوجدرمانی خیانت پرسیده و بررسی خواهد شد. اگر زوجین بخواهند به سمت اصلاح زندگی و درمان این اتفاق قدم بردارند، مسیر درمان توضیح داده خواهد شد. در صورتی که فرد آسیبدیده قدرت تصمیمگیری نداشته باشد، با او همدلی کرده و به او زمان داده خواهد شد که مجبور به تصمیمگیری در این حالت هیجانی نیست و کمی به خودش، همسرش و مشاور زمان بدهد تا بتواند در زمان درستتری تصمیم بگیرد و طی این مدت مشاوره خود را ادامه بدهد.
در صورتی که فرد عهدشکن (همسری که خیانت کرده است) همراه با فرد سوم رابطه به مشاوره بیاید، مشاور آنها را به صورت یک زوج نخواهد پذیرفت و شخص سوم را به مشاور دیگری ارجاع میدهد. چرا که مشاور قرار نیست در اقدام اشتباه آنها شریک شود.
علتهای روانشناختی بروز خیانت
خیانت به هیچ عنوان تک عاملی نیست و علتهای بسیاری دارد. در جریان مشاوره باید زوجین از علتهای ریشهای خیانت آگاه شوند تا اتفاق مهمی به اسم سهمیابی اتفاق بیفتد و هرکدام از همسران بتوانند سهم خود را پیدا و درک کنند.
خیانت تکرار آسیبی است که فرد با والدین خودش داشته است. نیازهای فرد برآورده نشده است و ترسهایش به شدت بالا رفته است و طرز فکرش هم ناکارآمد شده است. همه ما انسانها، تجارب زیادی از زندگی با والدین خود داریم. تجارب اولیهای که در کنار والدین خودمان تجربه میکنیم، بسیار مهم و اثرگذار هستند. اگر این تجارب اولیه ناکارآمد و ناخوشایند باشند، روی تجارب ثانویه ما با همسر بسیار اثرگذار هستند. حال چه میشود که نیازهای بنیادین ما در صورت برآورده نشدن، منجر به خیانت میشود؟
نیاز اول روانی هر موجود زندهای، دلبستگی ایمن داشتن است. این نیاز شامل: محبت، پذیرش، امنیت و ثبات است. همه ما دوست داریم که دلبستگی ایمن را تجربه کنیم، دوست داشته شویم، مورد پذیرش بدون شرط از سوی والدین خود قرار بگیریم و والدینی با ثبات عاطفی داشته باشیم. یک کودک نیاز دارد تا والدینی باثبات داشته باشد، برای مثال والدینی که کودک خود را تهدید میکنند:« من و بابا داریم طلاق میگیریما»، « دیگه من مامان تو نیستم، پسر/ دختر بد» و…. حال فرض کنید که فردی که این محبت را در تجارب اولیهاش، از والدین نگرفته باشد، در ازدواجش هم مثل یک فرد گمشده به صورت دائمی دنبال محبت میگردد. اگر در ازدواجش نیز نتواند این محبت را کسب کند، به دنبال رفع عطش خود، وارد پروسه خیانت میشود. او تصور میکند از طریق خیانت میتواند به این نیاز پاسخ بدهد.
نیاز بعدی ما، نیاز به توانمندی، کفایت و استقلال است. فردی که به صورت دائم در زندگی با والدینش، تحقیر شود، مسئولیت کارهای خودش را دیگر نخواهد پذیرفت، چون خودش را کافی نمیداند. در چنین خانوادههایی معمولاً خیانت به این صورت اتفاق میافتد که فرد به سمت کسی جلب میشود که او را تشویق میکند و کفایتش را تایید میکند.
نیاز سوم، نیاز به آزادی در بیان هیجانهای سالم است. در زمان کودکی، پذیرش احساسات کودک بسیار مهم است. کودکی که احساسات خود را نتواند به درستی بیان کند و برای احساسش عنوانی انتخاب کند، در تنظیم هیجان دچار مشکل خواهد بود. او نمیتواند احساس خودش و دیگران را درک کند و به مرور زمان، دچار تله محرومیت هیجانی خواهد شد. این افراد در زندگی توانایی ابراز احساسات خود را ندارند و در قدم بعدی نمیتوانند نیازهای طبیعی خود را نیز به همسرشان بگویند. به مرور زمان این افراد کنترل تکانه (انواع هیجان) را از دست میدهند و نمیتوانند میزان آسیبی که به همسرشان میزنند را درک کنند.
نیاز چهارم، احساس ارزشمندی و عزت نفس است. این نیاز در واقع پیامد و نتیجهای از برآورده شدن و یا نشدن نیازهای قبلی است. افراد در نتیجه شناخت احساسات و دوست داشته شدن میتوانند احساس ارزشمندی داشته باشند. اگر فردی نتواند این نیازهایش را برآورده کند، به سمت کسی حرکت میکند تا او برایش این نیازها را برآورده کند. فردی را تصور کنید که توسط والدین دائماً تحقیر میشده است و به او گفتند که او ناخواسته بودی، ما تورا نمیخواستیم، چگونه میتواند احساس ارزشمندی کند؟ تو
نیاز پنجم، نیاز به تفریح است. برعکس تصور کسانی که این نیاز را مهم نمیدانند، بسیار نیاز مهمی است و در صورت برآورده نشدن، میتواند اثرات مخربی روی روان فرد بگذارد. افرادی که در خانوادههای سختگیر، تهدید کننده و محدود کننده رشد کرده باشند، به محض ازدواج، خود را از چارچوب خانواده آزاد میبینند و شروع به گرفتن ارتباطهای بیچارچوب میکنند.
نیاز جدی دیگر نیز، نیاز به پذیرش محدودیتهای واقعبینانه است. برای کودکی که همیشه، درهمهحال، همهچیز فراهم باشد و ناکامی را تجربه نکند، در آینده طاقت شنیدن جواب منفی و یا به تعویق افتادن نیازهایش را نخواهد داشت. مسالهای جدی که در افراد خودشیفته شاهد آن هستیم. یکی از عوامل اصلی در بروز خیانت، ناتوانی در پذیرش محدودیتهاست.
در ادامه به صورت تیتروار سایر علتهای جانبی بروز خیانت را میبینید:
بیتوجهی به رابطه
نادیده گرفتن علائم هشدار از سوی همسر
وابستگی بیمارگون به همسر
کمبود مهارتهای ارتباطی مانند ارتباط موثر
ایثارگری بیمارگون
تعارض گریزی و عدم حل مساله
داشتن تعارضهای مزمن و طولانی مدت
مشکلات جنسی حل نشده
جنگ قدرت و توانایی بین زوجین
کمبود صمیمیت در رابطه و پنهان بودن احساسات واقعی
داشتن مسئولیتهای زیاد در خارج از منزل از سوی هردو همسر
نداشتن برنامهریزی و هدفمندی در زندگی
بیتوجهی به نیازهای همسر
فشارهای شغلی و بیحوصلگی همسر
همانطور که اشاره شد، خیانت به هیچوجه تک عاملی نیست و عوامل بسیار زیادی در آن دخیل هستند. به همین دلیل اگر نیاز به درمان دارید، مراجعه به مشاور درمانگر خیانت را پشت گوش نیندازید.